قرارداد کفالت ویژگی های درخور بحث، فراوان دارد از جمله: نخست- در میان «عقود معینه مختلفه» کفالت تنها قراردادی است که موضوعش، نه تعهد مالی که تعهد بدنی است؛ در واقع، دیگر عقود تنها به تعهدات مالی میپردازند که موضوع آنها به طور مستقیم قابل ارزشگذاری به پول است، اما موضوع نخستین قرارداد کفالت، تعهد کفیل به حضور مکفولعنه است؛ تعهدی که با عنوان تعهد بدنی قابل شناسایی است. دوم- مباحث فنی بسیاری را میتوان در لابلای تحلیل این قرارداد مطرح کرد، برای نمونه، نهاد «تضامن در طلب و مطالبه«، مفهومی کمتر شناخته شده است که میتوان در قرارداد یاد شده نشانههایی از آن را دید. همچنین است مباحثی همانند تبدیل تعهدات و تبعی بودن پارهای از عقود، توانایی در اجرای تعهد و.... سوم- درباره طرفین قرارداد کفالت همیشه اختلاف بوده است: گروهی به جهت پاسداشت حرمت «اصل عدم ولایت»، مکفولعنه را نیز جزو طرفین قرارداد میانگارند تا نکند از قرارداد زیانی به او برسد، گروهی دیگر دو سوی این قرارداد را تنها کفیل و مکفولله میدانند، اما با توجه به دغدغهای که درباره اصل یاد شده دارند، تلاششان برای حفظ اصل عدم ولایت دیدنی است. به علاوه، قرارداد کفالت ابزار مناسبی برای حفظ حقوق انسانی بدهکار است: در واقع، تردیدی در حق طلبکار و لزوم حفظ حقوق او نیست اما سخن در این است که آیا دامنه این حق تا جایی است که بتوان آزادی را از بدهکار گرفت؟ به نظر میرسد قرارداد کفالت، ابزار مناسبی برای جمع حق طلبکار با آزادی بدهکار باشد. بدین ترتیب، افزون بر مباحث فنی حقوقی، این قرارداد مجال مناسبی برای پرداختن به اصول ارزشمندی مانند عدم ولایت و نیز، حقوق ارجمندی چون آزادی است. با توجه به این نکات، به نظر میرسد پرداختن به این قرارداد بتواند گام مناسبی برای پرورش بخشی از ادبیات حقوقی ما باشد.,